يادداشت سردبير٬ شماره ٢٧١
جنگ تروريستها؛
در سالروز ١١ سپتامبر
سياوش دانشور

با عمليات تروريستى ١١ سپتامبر ٢٠٠١ جهان و تقابلهاى آن وارد فاز نوينى شد. جنگ تروريستها اگرچه منعکس کننده کليه کشمکش ها و رقابتهاى جهانى دولتهاى سرمايه دارى نيست٬ اما هنوز نقش اساسى در تقابلهاى منطقه اى و جهانى دارد و بويژه با گسترش تبليغات جنگى تروريسم اسلامى و تروريسم دولتى ميرود که جايگاه و ابعاد بسيار هولناک ترى بگيرد.

١١ سپتامبر براى دولت آمريکا که ابرقدرتى اش در جهان از کف رفته بود موقعيت طلائى اى بود تا بار ديگر ماشين نظامى اش را به حرکت در آورد و قدرتش را به جهانيان گوشزد کند. حمله به افغانستان و حمله دوم به عراق و سازماندهى انواع نيروهاى باند سياهى در منطقه در کنار ارتش آمريکا٬ اگر براى مردم منطقه ميليونها کشته و نابودى جامعه و زندگى شان را ببار آورد و مرتجعين و آدمکشانى ديگر را توسط دمکراسى بر زندگى شان حاکم کرد٬ اما نتوانسته است معضل آمريکا را در جهان امروز حل کند. تز "نظم نوين جهانى" جائى گم و گور شد. کسى از حال و روز استراتژى "خاورميانه بزرگ" خبرى ندارد و مدافعين و مفسرين اوليه اش جائى آفتابى نميشوند. کسى نميتواند بگويد دمکراسى موشک کروزى در عراق و افغانستان براى مردم "رفاه و امنيت و دمکراسى" و کمى خوشبختى ببار آورده است. بجز عده اى هميشه دست به سينه پنتاگون٬ همه از شکست اين سياستها و پيامدهاى مخربش بر زندگى ميلياردها انسان حرف ميزنند و نيروهاى ارتش آمريکا با چند هزار کشته و کوله بارى از نفرت بخشا دارند به خانه هايشان برميگردند.

جنگ تروريستها ادامه دارد. سالروز ١١ سپتامبر براى دولتهاى تروريست وسيله تداوم تبليغات و سياست "جنگ عليه ترور" و تخته پرشى براى گسترش سياست تروريستى و ميليتاريستى است. در طول اين سالها جبهه هاى جنگ کم و زياد شدند اما جنگ تروريستى هيچوقت متوقف نشد. امروز از عراق و افغانستان و پاکستان تا ليبى و سوريه و سومالى و هر گوشه خاورميانه و شمال آفريقا ميدان جنگ اردوهاى تروريستى است. سياست ميليتاريستى هيچوقت در استراتژى منطقه اى و جهانى آمريکا کنار نرفت بلکه نحوه کاربرد آن در ميان بخشهاى مختلف هيئت حاکمه آمريکا مورد مشاجره بود. عراق به يک گورستان تبديل شده و در افغانستان سازش با طالبان سر دسته تروريستها به تنها راه "صلح" و سرپا نگهداشتن دولت پفکى و ارتجاعى - اسلامى کرزاى تبديل شده است. جنبش اسلام سياسى و تروريسم اسلامى در تلاش است که در هر گوشه دنيا جبهه جديدى باز کند و در اين تقابل تروريستى٬ که اساسا جدالى برسر قدرت سياسى و سهم فراکسيونهاى مختلف بورژوائى از آنست٬ جاى پاى خود را محکم کند. با خيزشهاى توده اى و انقلابى در کشورهاى خاورميانه و شمال آفريقا٬ که ضربه اى مهلک از جانب جنبش ضد کاپيتاليستى به اردوهاى ارتجاع تروريستى بحران زده بود٬ اينبار با "جنگ بشر دوستانه" ليبى و سوريه را به قصابخانه تبديل کردند و شمشير جنگ را به اشکال گوناگون بالاى سر مردم ايران قرار داده اند. ماحصل تاکنونى اين جنگ تروريستى سرکار آوردن حکومتهاى اسلامى در تونس و مصر و فردا در سوريه بوده است. آمريکا و دول غربى و موئتلفين منطقه اش از جمله ترکيه و عربستان با حمايت و سرکار آوردن اين نو رسيده هاى اسلامى پرو غرب٬ تلاش دارند تناسب قواى سياسى جديدى به جنبش تروريستى اسلام سياسى تحميل کند. اين مسئله بدرجه اى رخ داده است و جمهورى اسلامى و نيروهاى موئتلفش را در تنگناى شديد قرار داده است. اکنون جنگ تروريستها به سوريه و ايران رسيده است. مردم سوريه هر روز توسط بشار اسد و اپوزيسيون دست ساز اسلامى اش قتل عام ميشوند و عملا و بدرجه زيادى از صحنه سياست قيچى شدند و مردم در اسرائيل و ايران نگران وقوع جنگى هستند که ميتواند به هر بهانه اى توسط نيروهاى آدمکش و ضد جامعه از هر سو آغاز شود.  

در يازدهمين سالروز ١١ سپتامبر همان حد تبليغات جنگى٬ که بخشى از مانور ديپلماتيک و سياست اعمال فشار است٬ در خود کابوسى وحشتناک و بيانگر ظرفيت بغايت جنايتکارانه اى است که جنگ جديد تروريستها ميتواند براى صدها ميليون انسان بيگناه به ارمغان بياورد. ديگر صرفا بحث موشک هاى کروز و استفاده از بمبهاى کثيف و ريختن "بمب هاى دقيق و هوشمند" نيست٬ بحث برسر جنگ اتمى است. روز روشن دارند براى ممانعت از اتمى شدن حريف تهديد به بمباران اتمى کرده اند. حمله اتمى به ايران که قريب دهسال پيش در تبليغات جنگى توسط رئيس جمهور فرانسه به آن اشاره شد٬ امروز جزو داده هاى دستگاههاى تبليغاتى است. طرف مقابل نيز در اين توهم است که با چند کلاهک اتمى که بر موشکهاى ساخت اين و آن سوار شده و يا با آزمايش يک بمب اتمى دنيا را به پذيرش خود مجبور ميکند. عربده ميکشند که "تمام منطقه و جهان را به هدف تبديل خواهيم کرد". مستقل از اينکه دامنه جنگ و ديپلماسى تروريستها به کدام تعادل ميتواند بيانجامد٬ نفس خطرى که امروز بالاى سر مردم جهان و در کانون آن مردم ايران و منطقه چرخ ميزند از اهميت جدى برخوردار است. بحث برسر خطر فورى جنگ و يا بمباران ايران نيست٬ اما نبايد از کنار عربده هاى جنگى دولت اسرائيل و سران دول غربى رد شد و بى تفاوت بود و آنها صرفا تبليغات جنگى تلقى کرد. مسئله اينست که چگونه بايد خطر چنين جنايات هولناکى را دفع و يا منتفى کرد؟

در يازدهمين سالروز ١١ سپتامبر دنيا همچنان در تهديد تروريستها اسير است و خطر ترور و جنگ و کشتار مردم بيدفاع بيش از هر زمان وجود دارد. نه فقط تروريسم منتفى نشده است بلکه به جزئى از زندگى ثابت مردم در تمام دنيا تبديل شده و بويژه در منطقه خاورميانه هر روز به انحا مختلف قربانى ميگيرد و نفرت توليد ميکند.

صلح پايدار و همزيستى مردم منطقه و دستيابى به جامعه اى خوشبخت از جنگ تروريستها بيرون نمى آيد. جنگ تروريستها تنها منشا عميق کردن مشقات مردم و عروج انواع عقب ماندگى و ارتجاع فکرى و فرهنگى و سياسى است. پايان دادن به تروريسم کار بشريت متمدن و کار جنبشهاى سياسى و طبقاتى پيشرو و سوسياليست در منطقه و جهان است.

در سالروز ١١ سپتامبر تقابل با تروريسم اسلامى و تروريسم دولتى آمريکا و اسرائيل و متحدينش هنوز دست طبقه کارگر و مردم آزاديخواه ايران است. سرنگونى انقلابى جمهورى اسلامى توسط کارگران و مردم محروم ايران تنها پلاتفرم واقعى پايان دادن به تروريسم و ميليتاريسم و نفى تهديد حمله به ايران است.

"عليه جنگ٬ عليه جمهورى اسلامى٬ براى آزادى و رفاه همگان!" اين چهارچوب سياستى مستقل و آزاديخواهانه است که در ايران و جهان بايد عليه تهديد جنگ و سياست تحريم اقتصادى و رفع مخاطرات پيش رو بميدان بيايد. *

١١ سپتامبر ٢٠١٢